سقنقور. (ناظم الاطباء). ماهی سقنقور. (فرهنگ جهانگیری). جانوری ذوحیاتین شبیه سوسمار. (از یادداشت مؤلف). ماهیی است که در ریگ می رود، چنانکه ماهی در آب، و گویند سقنقور است. (انجمن آرا) (ازبرهان) (آنندراج). رجوع به سقنقور و ریگماهی شود
سقنقور. (ناظم الاطباء). ماهی سقنقور. (فرهنگ جهانگیری). جانوری ذوحیاتین شبیه سوسمار. (از یادداشت مؤلف). ماهیی است که در ریگ می رود، چنانکه ماهی در آب، و گویند سقنقور است. (انجمن آرا) (ازبرهان) (آنندراج). رجوع به سقنقور و ریگماهی شود
شیخ اوغلی، فرزند شیخ صفی الدین اردبیلی. لقبی که هر یک از پادشاهان صفوی را میداده اند. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل شیخاوند). رجوع به شیخ اوغلی و شیخاوند شود نقاش و مینیاتورساز ایران در قرن دهم هجری. وی شاگرد بهزاد بود. (فرهنگ فارسی معین)
شیخ اوغلی، فرزند شیخ صفی الدین اردبیلی. لقبی که هر یک از پادشاهان صفوی را میداده اند. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل شیخاوند). رجوع به شیخ اوغلی و شیخاوند شود نقاش و مینیاتورساز ایران در قرن دهم هجری. وی شاگرد بهزاد بود. (فرهنگ فارسی معین)
لولی زاده. (غیاث اللغات). در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. (آنندراج) ، زادۀ زنا. حرامزاده. (ناظم الاطباء) : غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم نمی شود که نباشد گزنده و بدذات. ناظم هروی (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312). ، باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید: همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه هند از غریب زادۀ ایران سپیدروست. علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312). ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست غریب زادۀ هندونژاد خامۀ ماست. شفیع اثر (از آنندراج)
لولی زاده. (غیاث اللغات). در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. (آنندراج) ، زادۀ زنا. حرامزاده. (ناظم الاطباء) : غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم نمی شود که نباشد گزنده و بدذات. ناظم هروی (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312). ، باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید: همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه هند از غریب زادۀ ایران سپیدروست. علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312). ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست غریب زادۀ هندونژاد خامۀ ماست. شفیع اثر (از آنندراج)